یک تکه چمن

حرف هایم ، مثل یک تکه چمن روشن بود.  

من به آنان گفتم: 

 آفتابی لب درگاه شماست  

که اگر در بگشایید به رفتار شما می تابد.  

و به آنان گفتم :  

سنگ آرایش کوهستان نیست  

همچنانی که فلز ، زیوری نیست به اندام کلنگ .  

در کف دست زمین گوهر ناپیدایی است که رسولان همه از تابش آن خیره شدند.  

پی گوهر باشید.  

لحظه ها را به چراگاه رسالت ببرید.  

و من آنان را ، به صدای قدم پیک بشارت دادم

«سهراب سپهری»  

نظرات 2 + ارسال نظر
باران شنبه 14 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 16:14 http://the-rain.blogsky.com

من این خانوم کوچولو رو که می بینم حس می کنم باران خانوم شماست ...
ممنون از شعر !

امین خزاعی پنج‌شنبه 19 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 11:54 http://greex.blog.com

سلام
این شعر خیلی زیاد شبیه آیه های قرآن خودمونه!
به نظر میاد برداشتی از ایات قرآن باشه.
جالب بود.
راستی من هم یک وبلاگ جدید و با یک رویکرد جدید احداث کردم.
فعلا...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد